نتایج یک پژوهش در کشور نشان میدهد: تحصیلات پایین مردان ارتباط بسیار معناداری با خشونت آنها علیه همسران دارد.
به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا این پژوهش نخست به اهمیت جایگاه خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و در عین حال بزرگترین و تاثیرگذارترین واحد تربیتی در جوامع اشاره دارد و تاکید میکند که این نهاد میتواند منشأ تحولات عظیم فردی، اجتماعی و رشد ارزشهای انسانی در میان اعضای آن باشد. اما متاسفانه امروز نسبت به گذشته به این نهاد کوچک اجتماعی بهایی کمتر داده شده و در نتیجه جایگاه ارزشمند و حیاتی این نهاد مقدس نیز رنگ باخته است. شاید از همین روست که همه روزه بویژه در کلانشهرها، بیش از پیش شاهد افزایش مشکلات و نابسامانیهای خانوادگی و سیر صعودی آمارهای تکاندهنده و رو به رشد طلاق، کودکآزاری، همسرآزاری، فقر، بزهکاری، اعتیاد، خودکشی، فرار و ... که همگی حکایت از عدم رعایت حقوق و حریم خانواده توسط اعضای آن دارند، هستیم.
بر اساس این پژوهش از مهمترین آسیبهای اجتماعی که در خانوادهها شایع است میتوان به همسرآزاری اشاره کرد. همسرآزاری از طریق اعمال خشونت توسط یکی از زوجین به وجود میآید. خشونت عملی است که با قصد ایجاد درد و جراحت جسمی و روحی و عاطفی علیه فرد دیگر انجام میشود و خشونت خانگی و یکی از رایجترین آنها همسرآزاری، به صورت خشونت فیزیکی، جنسی، روانی، اقتصادی و اجتماعی مطرح میشود.
بررسیها نشان میدهند که خشونت و بدرفتاری نسبت به همسر در بسیاری از کشورهای جهان پدیدهای شایع و به عنوان یک مشکل جدی اجتماعی مطرح است. میزان خشونت علیه زنان در تمامی کشورها، حتی کشورهای پیشرفته که قوانین محکمی برای جلوگیری از خشونت وضع کردهاند نگرانکننده است.
مطالعهای تحلیلی در آمریکا نشان داده است که آزار و اذیت که با هدف کنترل انجام میپذیرد، 90 درصد از سوی مردان نسبت به زنان بوده و 7- 8 درصد از سوی زنان نسبت به مردان و 2-3 درصد هم دو جانبه بوده است.
بر اساس آمارهای بینالمللی حداقل یک نفر از هر پنج زن در دنیا، در طول زندگیشان توسط یک یا گروهی از مردان مورد خشونت جسمی یا جنسی قرار میگیرند. خشونت علیه زنان معمولا با خشونت علیه کودکان نیز همراه است و چنانچه زن و کودکی در معرض آن قرار گیرند سلامت جامعه به کلی تهدید میشود؛ این درحالیست که با در نظر گرفتن این که اکثر افراد خشونت دیده خود به نوعی عامل خشونت در آینده میشوند، سیکل معیوب خشونت سبب خشونت بیشتر خواهد شد. طبق برآورد انجمن پزشکی آمریکا، سالانه 2 تا 4 میلیون نفر از زنان با خشونت مواجه میشوند و هر زن در طول عمرش به احتمال 20 تا 30 درصد در معرض خشونت قرار میگیرد. این پژوهش که با همکاری سید مسعود فاطمی، ریحانه داوودی، محمد فشارکی و اصغرگلافشانی انجام شده، در ادامه به پیامدهای روانی خشونت اشاره میکند که از آن جمله افسردگی، سوءمصرف مواد، احساس بیکفایتی، فقدان حرمت خود،اختلالهای خلقی و اضطرابی بخصوص تنیدگی پسضربهای ، رفتارهای خود تخریبی و اقدام به خودکشی است.
در این میان و بنا بر تاکید محققان، حمایت اجتماعی به عنوان یک سپر و عامل محافظتکننده در برابر پیامدهای منفی بدرفتاری میتواند در پیشگیری از بروز اختلالهای روانی قربانیان خشونت خانگی، مقابله بهتر با شرایط خشونتآمیز و کاهش بدرفتاری در روابط زناشویی مؤثر باشد؛ لذا به نظر میرسد مهارتهای زندگی میتواند بر رشد رفتارهای مطلوب و سازنده افراد خانواده و از سوی دیگر در کاهش رفتارهای ناسازگار تاثیرگذار باشد.
بر اساس تحقیق حاضر، مهارتهای زندگی عناصری را شامل میشود که سطح سازگاری و عملکرد ثابت سودمند را مهیا میسازد. این تواناییها فرد را قادر میسازد مسوولیت نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون آن که سلامت روانی خود و همنوعانش را به خطر اندازد، با توقعات و چشمداشتهایی که در روابط بین اعضای جامعه موجود است، به شکل موثری مواجه شود. منظور از مهارتهای زندگی مهارتهایی است که شخص در موقعیتهای سخت و استرسآور از آنها استفاده میکند.
بقیه در ادامه نوشتار ثبت دامنه
ادامه مطلب |